loading...
رسم دنیا
عشق بازدید : 0 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

اولا شما غلط کردی آهنگ اون فتنه گرو گوش دادی...................

دوما

سلااااااااااااااام

یه بار دیگه گفتی برو ...............میام...............................میاما.............

سوما........اینجا بارون میزنه چه بارونی...................

چهارما....................بخشی از حرفامو امشب میزنم سعی میکنم قبل 12 بخونیش

پنجما................اگه بدونی تو 48 ساعت گذشته چه اتفاقا که نیافتاده......من تو درست بهم خوردیم.

بخدا از اتفاقای دوربرم از شدتش خندم میگیره..............به قول یه دوست خوبم....زندگی همش خوابه...مزخرف

ششما..................منتظر شنیدن حرفام باش قبل عید............

هفتما..............از اینکه بازم با موبایل مینویسی کمال تشکرو دارم................بجان خودم...باور کن...

.

.

.

الان باید برم...........ولی منتظر حرفام باش..............

دیگه نبینم بگی برو برو.............

بابا کجا برم...من تازه از آهنگهای رضا یزدانی خوشم اومده

البته فعلا فقط همون دو تا اهنگ

آهنگ های شماره 3 و 4 ماشینم همون دوتاست

میدونی کجاشو دوست دارم....................

یکیشون پره از شعرایی که واست می گفتم/یکی و از تو تو آخرین شب کادو گرفتم

اینجاشو خیلی دوست دارم.....................

من تنهات نمیذارم...................رفیق

یادت رفته

اگه یه روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت / رفاقت

اگه یه شب برسم به حقایق میشم خدای عاشق میگم رازمو به ستاره دریای مغرب /دریای مغرب


میدونم داری چی میکشی.................نه همشو...........منم یه چیزایی میفهمم...............

ولی بذار حرفامو بزنم.........................

اتفاقا این اتفاقا همش بد نبود برای هردمون..................باید سیاست باز باشی تا بفهمی چی میگم

چه اتفاقایی که برای ما افتاده چه برای شما................................

وقت بده حرفامو میزنم.........................

اما امشب نه.............

امشب نمی دونم چه میخوام بگم...............ولی خیلی حس نوشتن دارم...................

مِن منو..................آره شما به آدمایی مث من میگین من منو..........................


نمی دونم کی مدرستون تموم میشه..............

یه عیدی هم برات دارم.............قبل عید بهت میدم.............

خیلی دوست داشتم یه بارون آخر تو سال 92 داشته باشیم....عجیب ترین سال عمر هردمون

البته خانواده ما که جز عجایب هفتگانه شناخته شده


به قول استاد................

بارون دوست داشتی یه روز /تو خلوت پیاده رو

تا 12 حرفامو میزنم زیاد نیست.......اما دوست دارم بشنوی

فعلا

برمیگردم

سایت سرگرمی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 9